روزی مرگ از زندگی پرسید چه چیز باعث میشود که تو اینقدر شیرین و من اینقدر تلخ جلوه کنم زندگی جواب داد درغقهایی که در من هست وحقیقتهایی که در تو هست
وقتی با انگشت کسی را نشان می کنیم ، به یاد داشته باشیم که سه انگشت دیگر بطرف خودمان برگشته اند.
بهترین و بزرگترین بال رویاست به شرطی که بدانی تا مسافتی معین و تا زمانی معین میتوان با آن پرواز کنی
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی ای شمع مزار خویش شد
نی به آتش گفت کاین آشوب چیست
مر تورا زین سوختن مطلوب چیست
گفت آتش بی سبب نفروختم
دعوی بی معنیت را سوختم
زان که می گفتی نی ام با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است